سلام .
ای غریبه ترین وبلاگ تمام این سال های وبلاگ نویسی !

راستش را بخواهی . نمیدانم دل و قلم چه تقدیری را برای رفاقت من و تو رقم می زنند . اما این ثانیه های دلتنگی مرا همین بس ، که تو شده ای سنگ صبورم .نمیدانم چند ماه یا حتی چند سال قبل تو را به رایگان خریدم ت و سند شش دنگ درونی و بیرونی وجودت را به نام خودم زدم . حقیقت تلخ است اما گفتنش لازم است برای اولین شرط رفاقتمان . صادق اگر باشم . تو را خریدمت که فرار کنم از همه جا و همه کس این دنیای مجازی . فرار کنم و میان دل تو عزلت نشین شوم . یکی دو باری هم بساط فرار را آماده کردم و دل به دریا زده و هر چه دکمه ی انتقال را زدم و ای به خشکی شانس . نشد که نشد . عادت کرده بودیم هر کجا میرویم خط خطی هایمان جا نیفتد از بقچه ی مان . اما قسمت نبود انگار . بیخیال فرار شدم و گه گاهی کرکره ی وبلاگ و وبلاگ های سابق را بالا میزدم و نوشتکی میچسباندم سر درش و باز هم غبار فراموشی بود که تا روزها مینشست روی شان . اصلش را بخواهی . نفرین به فیس بوک که هر چه کرد ، او کرد . نم نمک جای وبلاگ و صفا و صمیمیتش را آن صفحه ی کذایی گرفت و دو سالی چسبید بیخ یقه مان که وبلاگت دیگر خواننده ندارد و همین جا را بچسب . ای دل غافل که خام و اغفال شدی دل من . بگذریم . گذشت و گذشت و گذشت . فیلتر شد و رفاقت ها خط روی خط . گرفتی قصه را که ؟ رفیق که خط روی خط بشود یعنی باید دورش را خط کشید و یک قرمز رویش گفتن ندارد که بعد از این کذایی . ده و صد و هزار راه در رو یاد گرفتیم برای حفظ رفاقت ها . اما نوچ نوچ دل من . که رفاقتی که گرمی ش داغی صفحه ی کیبرد باشد و دست هایی تنها که مدام روی کلیدها می دوند . اصالت ندارد . جان نمیگیرد . روحت نمیپرد وسطش و پاگیرت نمیکند .


 ختم کلام رفیق تازه و غریبه ام .

آماده ایم اینجا به قصد فرار .کلنگ تخریب زدیم به ریشه ی هر چه که داشتیم در این دنیای مجازی .
تا بلکه تنهایی و دلتنگی مان خشتی بشود برای بنای تو . خلاصه که از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم رفیق .
مبادا فکری شوی که دنبال حشمت و جاه آمده ایم ها .

والسلام علیکم تازه رفیق ! 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها